دشمنی به دل داشتن. حقد در دل داشتن. عداوت و بغض از کسی داشتن: چو دیندار کین دارد از پادشا نگر تا نخوانی ورا پارسا. فردوسی. کین مدار آنها که از کین گمرهند گورشان پهلوی کین داران نهند. مولوی. رجوع به کین دار شود
دشمنی به دل داشتن. حقد در دل داشتن. عداوت و بغض از کسی داشتن: چو دیندار کین دارد از پادشا نگر تا نخوانی ورا پارسا. فردوسی. کین مدار آنها که از کین گمرهند گورشان پهلوی کین داران نهند. مولوی. رجوع به کین دار شود
تصور کردن انگاشتن: باستین ملالی که بر من افشانی گمان مدار که از دامنت بدارم دست. (غزلیات)، سوء ظن داشتن، نگران بودن تشویش داشتن: ور ز کژدم بدل گمان داری کفش و نعل از برای آن داری. (سنائی)، امید و انتظار داشتن چشم داشتن: چیست فردوس که در دیده ما جلوه کند ک ما گمانها بغرور نظر خود داریم. (صائب)
تصور کردن انگاشتن: باستین ملالی که بر من افشانی گمان مدار که از دامنت بدارم دست. (غزلیات)، سوء ظن داشتن، نگران بودن تشویش داشتن: ور ز کژدم بدل گمان داری کفش و نعل از برای آن داری. (سنائی)، امید و انتظار داشتن چشم داشتن: چیست فردوس که در دیده ما جلوه کند ک ما گمانها بغرور نظر خود داریم. (صائب)